جایی برای من

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

     بسیاری از اهالی علوم‌انسانی بر تقویت فرهنگ عمومی و بالا بردن سطح آگاهی جامعه بعنوان راه‌حل کلیدی مسائل ایران تاکید دارند. آنها معتقدند آنچه آینده ایران را تضمین خواهد کرد به نوعی پویش فرهنگی مرتبط است. در ادامه سعی دارم به چند خطا که در این ادعا وجود دارد اشاره کنم.ابتدا در تعریف ایشان از فرهنگ باید پرسید منظور شما از پیشرفت در حوزه فرهنگ به کدام بُعد فرهنگی و به کدام حوزه و کدام طبقه‌ی فرهنگی اشاره دارد؟ همانطور که می‌دانیم جامعه نوعی کثرت است؛ تنوع جامعه شامل تمامی ابعاد عینی و ذهنی آن می‌شود. بعبارتی کثرت جامعه را می‌توان نوعی کثرت فرهنگی دانست. یعنی ما با تنوع بسیاری از فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌هایی روبروییم که در طول تاریخ انباشته شده‌اند و همچنان در کار بازتولیدند. به همین سبب ایشان باید دقیقا مشخص کنند منظورشان از رشد فرهنگی شامل حال کدام طبقه اجتماعی، در چه سطح و عمقی، و بویژه کدام فرهنگ است؟ چنین کاری نیازمند تحقیق گسترده و زمانمندی است که بتواند دقیقا مشخص کند کدام بخش ضعیف است و سپس برای تقویت آن از برنامه‌ریزان و متخصصان ویژه استفاده کرده و طبق یک برنامه مدون و دقیق هدف‌گذاری کند. در غیراینصورت چنین ادعایی از حوزه تخصصی خود بیرون آمده و خط‌مشی عوامانه پیدا خواهد کرد.مساله مهم دیگری که نمایان می‌شود این است که برای چنین هدفی مسلما به بودجه‌ کلان و البته حمایت حاکمیت نیاز است. فرهنگ‌سازی کار ساده‌ای نیست که بتوان زمان دقیقی برای رسیدن به نتیجه مطلوب آن تعیین کرد. گاهی قرن‌ها برای تغییر یک خرده‌فرهنگ زمان نیاز است. گاهی عوامل مداخله‌گری از راه می‌رسند و تمامی زحمات را به باد می‌دهند. فرهنگ همانطور که تاثیرگذار است، تاثیرپذیری بسیار دارد و به این دلیل نمی‌توان آن جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 180 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 21:01

    یکی از سخت‌ترین مدل‌های پژوهش در علوم انسانی، حوزۀ عواطف و احساسات جامعه است. دشوار بودن آن هم برمی‌گردد به این نکته که عموماً افراد جامعه خوش ندارند کسی احساسات آن‌ها را عامل مهم تغییرات اجتماعی و تاریخی بداند. علت هم واضح است؛ چه کسی می‌خواهد این حقیقت را بپذیرد که آن‌چه در سرنوشت جوامع بیش از همه دخیل بوده است، به مجموعه‌ای پیچیده از ویژگی‌های درونی و روانی انسان‌ها بازمی‌گردد. فهم این حقیقت بسیاری از افراد جامعه را می‌ترساند. در واقع، حتی زمانی که با مسائلی ترسناک‌تر مانند جنگ و قتل و انقلاب روبه‌رو می‌شویم، سعی می‌کنیم ریشه‌های آن را در جایی بیرون از خودمان جستجو کنیم. پذیرفتن این مسئله چندان راحت نیست که تغییرات سیاسی و اجتماعی جوامع بشری آن‌چنان هم که به نظر می‌آیند بر اساس پشتوانۀ منطقی و عقلی نیستند و احساسات و عواطف بشری، این حقیقتی که همگی تلاش دارند نشان بدهند بر آن تسلط دارند و به عبارتی انسانی مدرن شده‌اند، تا چه اندازه قدرتمند است...ادامه در لینک زیرعنوان کتاب: مسئلۀ عواطف در جوامعنویسنده: جاناتان اچ. ترنرمترجم: محمدرضا حسنیناشر: انتشارات علمی و فرهنگیمعرفی کامل این کتاب را در سایت  ماهدبوک بخوانید. + نوشته شده در جمعه نهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 19:21 توسط محبوبه زمانیان  |  جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 21:01

    تعریف درست هر واژه و شناخت دقیق موقعیت آن می‌تواند تحت‌تاثیر رویکرد قدرت حاکم باشد. بعبارتی هیچ تعریفی نمی‌تواند ادعا کند از عوامل تاثیرگذار در امان مانده است. به همین دلیل است که با گذشت زمان، تغییراتی در شناخت اولیه حاصل می‌شود و نشان می‌دهد که شناخت، یک امر مطلق و یک حقیقت بی چون و چرا نیست. در تعریف رسانه، بار اصلی بر مفهومی بیرونی و امری جدای از انسان است. به این معنا که رسانه یعنی هر آنچه که از بیرون بر ما عارض می‌شود و حاوی ذات و غایت و وسیله‌‌ و بازوی قدرتی است. در اینجا رسانه دو نقش کلی دارد: یک. دیگریِ آگاه کنندهدو‌. دیگریِ تهدید کننده طبق این برداشت عمومی از رسانه_امری که توسط دیگرانِ پنهان پردازش می‌شود_  افراد جامعه در جایگاه مخاطب و مصرف‌کننده‌ای قرار می‌گیرند که عملا دخالتی در پرداخت اطلاعات ندارند. آن‌ها کسانی هستند که در سوی دیگر تهدید، در معرض خطرند. با این تعریف ناکامل، سواد رسانه‌ای به این معناست که: "باید نسبت به نوع داده‌ها و چگونگی بوجود آمدن اطلاعات بیرونی آگاه شوی." چنین تعریفی یک مشکل اساسی دارد و آن اینکه انسان امروزی بعنوان بخش مهمی از دستگاه بازتولید رسانه لحاظ نمی‌شود و به همین علت اصلا موضوع شناخت قرار نمی‌گیرد. با شناخت دقیق و بنیادین از "رسانه" به این نتیجه خواهیم رسید که رسانه‌ها در دنیای امروز صرفا دستگاه تولید محتوا یا بازتولید آن نیستند. بلکه رسانه‌ها نوعی ابزار قدرت‌اند. بعنوان مثال می‌توان به هیجان ناگهانی و هیستریک اجتماعی در رسانه‌ها اشاره کرد که ابهام چگونگی بازتولید آن‌ها در نحوه شکل‌گیریشان نهفته است. گاهی حتا نمی‌توان به جرات گفت آشوب‌ها و اعتراضات و هیجانات طوفانی در رسانه‌ها توسط چه کسانی جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 170 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 21:01